گلدان لوبیا - نمایش محتوای تولیدویژه
گلدان لوبیا
امیر ونارنجی به کمک مادربزرگ دو گلدان لوبیا کاشتند تا یکی از گلدانها را امیر برای درس علوم به مدرسه ببرد و یکی دیگر برای نارنجی باشد امیر به مدرسه می رود و گلدانش را پیش بقیه گلدانها در پشت پنجره می گذارد که باعث می شود گلدان حامد از پنجره بیفتد و بشکند امیر به کسی چیزی نمی گوید خانم معلم به سر کلاس می آید و بچه ها گلدان ها را به او نشان می دهند حامد هر چقدر می گردد گلدانش را پیدا نمی کند خانم معلم حرف حامد را باور نمی کند و می گوید که تو تکلیفت را انجام نداده ای حامد ناراحت می شود و گریه می کند امیر به خانه می رود و موضوع را با مادر بزرگش در میان می گذارد مادر بزرگ به او می گوید که باید راستش را می گفت و به امیر می گوید که فردا باید راستش را به همه بگویی حتی اگر از دست تو ناراحت شوند و یک گلدان هم برای دوستت آماده کنی امیر می گوید آخر گلدان همه بچه ها جوانه زده و گلدان جدید طول می کشد تا جوانه بزند نارنجی می گوید امیر می توانی گلدان من را به دوستت بدهی امیر خوشحال می شود و فردا در مدرسه همه چیز را به خانم معلم می گوید و گلدان را به حامد می دهد.

شهادت جانسوز حاج قاسم سلیمانی
پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی شهادت سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او